معرفی وبلاگ
این وبلاگ درباره هشت سال دفاع مقدس و پیرامون آن راه اندازی شده است.در صورت داشتن هرگونه پیشنهاد و انتقاد به ما اطلاع دهید. با وبلاگ های مرتبط تبادل لینک می کنیم.در صورت تمایل ما را با نام نوید شهادت لینک کرده و به ما از طریق نظرات اطلاع دهید برای شادی روح امام و شهدا صلوات
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 24488
تعداد نوشته ها : 25
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
GraphistThem252

عشق یعنی یک خمینی سادگی...
عشق یعنی با علی دلدادگی....
عشق یعنی دست تو پرپر شده...
عشق یعنی یک علی رهبر شده...
عشق یعنی لافتی الا علی....
عشق یعنی رهبرم سید علی

دسته ها : با کاروان عشق
چهارشنبه هفتم 7 1389 18:9

قصه میگویم برای اهل دل

تا نگردم پیشه مولایم خجل

باز هم یکی بود و یکی نبود

باز هم زیر همین چرخ کبود

مادری خسته دل و رنجیده

داغ فرزند شهیدش دیده

آمده کنار قبر پسرش

عقده واکرده برای جگرش...

پسرم تا که شهیدان بودند

آسمان آبی بود

مهربانی و صفا بود و امید

همه چون آئینه با هم یکرنگ

سینه ها بوی محبت میداد

خاک هم بوی شهادت میداد

چشم ها پائین بود

حرف یکرنگی بود

ظاهر و باطن افراد به هم فرق نداشت !

همه ی خانم ها زیر چادر بودند

صحبت از تقوا بود همه جا زیبا بود

پسرم سنگ صبوره دل من

ای امید من و ای شاهد تنهایی من

چند سالی است نصیبه دل من

غم غربت شده است

خسته ام زین همه تزویر و ریا

خسته ام از همه ی مردم شهر

تو دعا کن که بمیرم پسرم

تو دعا کن که بمیرم پسرم...

همه بر زخم من انگار نمک می پاشند

نام های شهدا را زاماکن همه بر میدارند

از دل خسته ما بی خبرند

ای عزیز دل من ای پسرم

پسرم،درده دل بسیار است

چه بگویم دل خونی دارم

گله دارم گله از بعضی ها

به خدا سخت زمینی شده اند !

فکر کارند همه،فکر کارند و پی پست و مقام اند همه

فکر اندوختن ثروت و مال اند همه

خط کج گشته هنر

بی هنرها همگی خوب و هنرمند شدند

در مجالس و سخنرانی ها تکیه و هئیت ها جای زیبای شهیدان خالی است

یا اگر هست از آن بوی ریا می آید...

آه ای مردم شهر که چنین در دل خود غوطه ورید

نکند پا بگذارید به خون شهدا !

دل فرزند شهیدی نکند تنگ شود

جان زهرا(س) نگذارید که این فاصله فرسنگ شود

خواب غفلت به خدا گوشمان پر کرده

چشممان را بسته همه در خواب خوشیم

همه در فکر تجمل هستیم

فکر روز و شب ما نان شب است

غافلیم کوفه پر از آه شده

کوچه های تنها همه پر چاه شده

و علی سید،رهبر تنهایی

بر سر چاه زمان،با دل تنهایش درد و دلها دارد

بر سرهر چاهی اشک ها می بارد...

آه ای مردم شهر،آه ای هیئتیان،آه ای سینه زنان،آه ای گریه کنان،آه ای مسئولین !

نکند پا بگذاریم به خون شهدا

نکند نام شهیدان رود از خاطره ها

نکند مادر و فرزند شهید،بوی غربت گیرند

به خدا یک یک ما مسئولیم !

باید اینجا همه مان کرب و بلایی باشیم

صادق و پاک و خدایی باشیم...

دسته ها : با کاروان عشق
دوشنبه بیست و نهم 6 1389 18:58

یاد باد آنکه شادمان، گفت «باد آنچه باد» و رفت
ابر را زیر پر گرفت، باد را خنده داد و رفت
دست در دست رود داد، نرم، افتاده، سر به زیر
پای تا بحر در کشید، موج شد، ایستاد و رفت
شاد آن کس که سیل‌وار، رفت در کام صخره‌ها
پیچ در پیچ و پرشکن، زلف را تاب داد و رفت
زار، آن کو چو مرغکی، خرد، اندر حریم باد
دیر اندیشه داشت ماند، زود اما فتاد و رفت
بار گفتم کجا نهم، گفت باید کشی به دوش
یار گفتم چه می‌شود، گفت باید نهاد و رفت
تیغ گر روید از زمین، پاکبازان به سر روند
تیر گر بارد از هوا، بال باید گشاد و رفت

سروده:       سیدابوالقاسم حسینی 

دسته ها : با کاروان عشق
يکشنبه بیست و هشتم 6 1389 18:22
X